باید انقلابی جدی در تربیت فرزند راه بیاندازیم
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۳۴۰۹۶
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-محمد ابراهیم یزدانی: تربیت فرزندانی صالح و نسلی پاک یکی از اهداف اصلی شکلگیری بنیان خانواده در اسلام است. این مهم یعنی تربیت نسلی صالح در ابتدای امر برعهده والدین است و در مرحله بعد بر عهده نهادهای جامعهپذیری فرزندان، لذا لازم است برای شروع مسیر تربیت فرزندان تا نقش والدین در این رسالت مهم دینی و اخلاقی تبیین شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* از منظر و نگاه دینی، تربیت فرزند و ایجاد محیط تربیتی برای فرزندان چه ابعادی دارد؟
به نظر بنده باید اینگونه گفت که یکی از اصول زندگی اجتماعی و یکی از بنیانهای زندگی جمعی تربیت فرزند است. زیرا ایجاد خانواده متعادل و سالم به این بستگی دارد که تربیت معنوی و صحیح فرزندان بدرستی انجام گرفته شده باشد. به این دلیل که اگر تربیت فرزند صحیح باشد زمینههای قرب الهی و تکامل فرزندان پدید میآید و چنان که امام سجاد (ع) در این باره گفتهاند که حق فرزندت بر تو این هست که بدانی او از تو هست و در نیک و بد زندگی و خیر و شر وابسته به تو است و آگاه باشی که در حوزه سرپرستی وی مسئول ادب و تربیت سال او تو هستی و وظیفه داری که او را به سوی پروردگارش راهنمایی کنی و در اطاعت از فرمانهای الهی او را یاری نمایی. پس وقتی از اهمیت محیط و نگاه تربیتی از نگاه اسلام سخن میگوئیم در واقع از امری مهم و آیندهساز سخن میگوئیم که نسلهای بعدی و آیندگان زندگی ما را میسازد. پس باید خیلی به این عرصه توجه و اهتمام جدی داشته باشیم. چرا که عدم توجه به منظر و بستر تربیتی فرزندان منجر به از بین رفتن نسلی میشود و هویت آنها تحتالشعاع قرار میگیرد.
* وقتی این اهمیت را برای والدین تشریح میکنیم، سوالی که پیش میآید این هست که راههای تربیت فرزندان بر محورهای دینی و اسلامی چیست؟
خب وقتی ما از تربیت سخن میگوئیم خودش خیلی از راهها باز میشود اما اینکه ما قید میکنیم که یکسری راههایی را میخواهیم که تربیتی اسلامی را داشته باشیم باید به اولین قدم و شاید مهمترین آن اشاره کرد. آن هم چیزی نیست جز انتخاب همسری شایسته که فرزند در دامن آن رشد و پرورش یابد. متأسفانه الان در جامعه ما کمتر این مورد توجه قرار میگیرد و مردم فقط وقتی صاحب فرزند میشوند، میگویند چگونه این بچه ما صاحب تربیتی صحیح و کرامات نفسانی شود. این سوال را به نظر باید خیلی قبلتر و هنگامی که در سن ازدواج قرار میگیرند و در پی همسر گزیدن هستند میپرسیدند. چرا که نقش والدین در تربیت یک نقش انکار ناشدنی است و چه خوب هست که والدین قبل ازدواج خصوصیات اخلاقی و اعتقادی خود را بسنجد که چرا همینها مقدمه تربیت و رشد فرزندانشان در آینده است. اما آنچه که امروز ما در ابتدای ازدواجهای میبینیم بیشتر توجه به امور مادی همچون: تحصیلات، پول، مسکن و … است. هرچند که به نظر بنده اینها هم در ازدواج مهم هست اما برای تربیت فرزند کافی نیست. عامل روحیات و اخلاقیات والدین نقش مؤثری در تربیت فرزند دارد. علاوه بر این توجهات باید به یک امر مهم دیگر تربیتی هم اشاره کنم که شاید خیلی شنیدهایم، اما من با تعبیر جدیدی از آن یاد میکنم، آن هم تشخصبخشی به فرزندان هست. والدین از ابتدای تولد فرزند در حال شخصیت بخشیدن به وی هستند و هویت تربیتی و اخلاقی وی را رقم میزنند و اولین گام هم نامگذاری فرزندان هست. باز هم باید اینجا تأسف بخورم که ما در این سالهای اخیر از این اصل غفلت ورزیدهایم و از نامگذاری نیکوی فرزندانمان دور شدهایم. امام کاظم حدیث زیبایی در مورد این نکته دارند و میفرمایند: نخستین نیکی انسان به فرزندش نام نیکو و زیباست.
ما باید یک انقلاب جدی در بحث تربیت فرزند راه بیندازیم و این رویههای غلط که متأسفانه در حال عادیسازی و تبدیل شدن به الگو هست را بشکنیم و از دل جامعه ایرانی اسلامی خودمان بزداییم، ما وقتی فرزندی داریم که تا به حال سجاده و نماز خواندن پدر را ندیده است چه توقع تربیت دینی از نظر نماز خواندن میتوانیم از او داشته باشیم
* من سوالی همینجا برایم مطرح شد و آن این هست که در تربیت فرزند از منظر و نگاه اسلامی پس وراثت و ژنتیک خیلی مهم هست. آیا این گزاره درست است؟
خیر اینگونه نیست که ما بگوییم فقط وراثت و ژنتیک اهمیت دارد و منظرهای دیگر در تربیت فرزند اهمیتی ندارد. عوامل و مراحل زیادی در تربیت فرزند مؤثر هستند که از منظر بُعد به زمان و مکان ربط دارد و در مراحل از انعقاد تا تولد اثرات وضعی بر تربیت مشهود میباشد. ببینید همین رعایتها و مراقبتهایی که دین به مادران توصیه میکند در دوران بارداری، شیردهی و … انجام دهند چقدر میتواند زمینههای تربیت و رشد صحیح را فراهم نماید. اما خوب درست در بین اذهان والدین در جامعه تبیین نشده است. شاید بد نباشد ما به عنوان روحانیت، بیشتر برای ترویج این پایهها و مبانی اخلاقی در بین مردم جامعه تلاش نمائیم. برای اینکه کمی بحثمان قابل فهمتر شود یک مثالهایی برای این اثرات وضعی بر تربیت فرزند برای شما بزنم. ببینید کودک و اصلاً نهاد انسان هنگام تولد فطرتی پاک و کاملاً بیگناه و آلودگی دارد. وجودی که به اذن الهی با ازدواج دو انسان دیگر متولد شده است. خوب حال این بچه به دنیا میآید. شما میتوانید در اولین قدم این روح پاک و فطرت انسانی را بیشتر تعالی ببخشید. اصلاً فلسفه اذان و اقامه در فرهنگی دینی ما چیست؟ همین تعالی روح و فطرت انسان تازه متولد شده است. چرا که روح کودک همانگونه روانشناسان آن را ثابت کردهاند، پذیرایی و گیرایی بیشتری دارد و هنگامه تولد این اصوات روحانی بر دل و جان این فطرت پاک مینشیند. پس باید یک جمعبندی همینجای بحث من داشته باشم تا برخی مفاهیم بحثمان تبیین شود. لازم است تا والدین از ابتدای تولد، نگاه تربیتی خودشان را منطبق بر نگاه اسلامی اتخاذ کنند و این سیر را محدود به یک مقطع ننمایند. در واقع تربیت فرزند برای والدین از هنگامه ابتدای ازدواج آغاز میشود و تا مراحل بالای زندگی فرزندان ادامه دارد.
* آنچه که در بحث آمد نمایانگر این بود که محبت و مهرورزی در تربیت کودک اهمیت دارد. از نظر شما عدم توجه به این نیاز چه تبعات و اثراتی میتواند داشته باشد؟
یکی از لازمههای جدی و اساسی در تربیت کودک محبت و مهر ورزیدن به فرزند است. مسئلهای که کمبود و کاهش آن در سیر تربیتی فرزند اثرات و تبعات سو میتواند داشته باشد و زمینههای بسیاری از نابهنجارهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه را پدید آورد. پس ما به عنوان والدین در مواجهه با تربیت فرزندان خودمان باید حتماً به این نکته توجه کنیم که تربیت فرزند صالح و سالم تنها به نفع کیان خانواده و مقام والدین نیست، بلکه خدمتی به جامعه و جامعه بشریت است، چراکه تاریخ بشریت سراسر از شخصیتهایی است که بخاطر کمبودهای دوران کودکی و نبود محبت در خانواده جنایات متعددی را در دنیا رقم زدهاند. پس ما نباید فقط بگوییم یک پدر و مادر هستیم و همین. چرا که ما هر کدام تمدنسازان آینده جهان را تربیت میکنیم، مردان و زنانی که ممکن است مسیر تاریخ و سرنوشت بشریت را تغییر دهند. پس محبت و مهر ورزیدن به فرزند را دست کم نگیریم و به نوعی یک اقدام مهم فرآیند تربیت فرزند میباشد.
* به نظر شما بر اساس مبانی دینی در این فرآیند تربیت فرزند و مهرورزی، نقش کدام یک از والدین کلیدیتر و مهمتر است؟
این سوال بحثهای متعددی را به همراه دارد شاید اختلاف نظرهای مختلفی را در پی داشته باشد. اما من اینجا میخواهم از منظر خودم این نقش را تبیین کنم. مادر عنصر و وجودی است که از ابتدای تولد فرزند نگاهی متفاوت به فرزند دارد. این تفاوت سیره را ما بصورت مشهود در ادبیات اهل بیت و زندگی آنها در تعامل با فرزندان میبینیم. شما فقط کافی است کمی در سیره بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) غور کنید تا اهمیت و نقش مادر در تربیت فرزند را ببینید. البته متأسفانه در شرایط فعلی و با هجمههایی که امروزه به نقشهای اجتماعی ما شده است، والدگری به امری خیلی مبهم برای قشر جوان مبدل شده و خیلی از جوانان ما بدون شناخت اهمیت و مسئولیت این جایگاه وارد عرصه زندگی میشوند. در صورتی که دختر امروز ما باید این نقش و نگاه مهم را بشناسد و در نوجوانی و جوانی خودش را برای ایفای این نقش مهم آماده سازد. این آمادگی هم از طُرق مختلف امکانپذیر است. همچون نقش رسانههای جمعی و مبلغین در انتقال این مفاهیم و آگاهسازی جامعه بسیار مهم است.
* چگونه و در چه قالبهایی این تربیت فرزند بر مبنای اسلام توسط والدین میتواند رخ دهد؟
ببینید ما وقتی از تربیت فرزند سخن میگوئیم، فقط امر و نهی کردن منظورمان نیست. بسیاری از این تربیت و رشد فرزندان از طریق قالبهایی همچون بازی و یا ارتباط مؤثر با فرزند گرفتن قابلیت تحقق دارد. چرا امروز والدین ما از بچهها دور شدهاند و تربیت را فقط در امر کردن و نهیکردن و تنبیه کردن میبینند؟ در صورتی که فقط اگر کمی ما آموزش به والدین را تقویت کنیم، زن و مرد ما میفهمند که با همراهی و همدل ساختن فرزند با خودشان در بافت بازیهای کودکان و یا زندگی روزمره میتوانند تربیتی موفق را در پیش داشته باشند. همین بازیها اجتماعیشدن و یادگیری بچهها را بالا میبرد اما وقتی که با همراهی و نظارت والدین باشد و مسیر درستی را در پیش گرفته باشند. اینکه ما کودک را در بین حجمی از بازیهای کامپیوتری و موبایلی رها کنیم و همچنان توقع تربیتی هم داشته باشیم امری خندهدار است. ما باید زمینهها و بسترهای تربیتی را هم ببینیم و اگر فراهم نیست، بسازیم یا بازطراحی کنیم. الان مساجد ما منفعل هستند، کانونهای فرهنگی اجتماعی ما منفعل هستند، مدارس ما منفعل هستند و اصلاً اوضاع خوبی برای زمینههای تربیتی فرزند نداریم. بعد میگوئیم چرا والدین موفق در تربیت بر اساس مبانی دینی نیستند؟ وقتی والدین از دل همین نظامهای تربیتی ناسالم و منفعل رشد یافتهاند، پس نمیتوان والدگری ایدهآل و اسلامی از آنها توقع داشت. پس ما ابتدا باید این نقشها را خوب تبیین کنیم و سپس زمینهها را هم فراهم کنیم و پس از آن به آموزش بپردازیم تا ان شاء الله نسلی سالم و صالح تربیت نمائیم.
* آیا ما باید در حوزه تربیت کودکان و نوجوانان طرحی نو دراندازیم؟
واقعاً پرداختن به نقش والدین در تربیت موضوعی مهم و حیاتی برای عصر کنونی ما است. چرا که با این وضعیت رسانهها و فضای مجازی و رشد پدیدههایی مثل کودکان کار مجازی، ما باید یک انقلاب جدی در بحث تربیت فرزند راه بیندازیم و این رویههای غلط که متأسفانه در حال عادیسازی و تبدیل شدن به الگو است را بشکنیم و از دل جامعه ایرانی اسلامی خودمان بزداییم. چرا که هدف این چنین الگوهایی تنها غربی ساختن فرهنگ ایرانی اسلامی و از هم پاشیدن نهاد خانواده است. تجربهای که غرب سالهای خیلی پیش آن را تجربه کرده و امروز با جوانانی بیهویت و تربیتهای ناسالم ماحصل آن روبهرو است.
اما نکتهای که من فکر میکنم بد نیست در انتهای سخن به آن اشاره کنم، بحث الگوگیری فرزند از والدین و نقش الگوسازی والدین در خانه است. ببینید ما وقتی فرزندی داریم که تا به حال سجاده و نماز خواندن پدر را ندیده است چه توقع تربیت دینی از نظر نماز خواندن میتوانیم از او داشته باشیم یا بسیاری از موارد اخلاقی و اجتماعی دیگر که متأسفانه امروزه در خانوادههای ما رعایت نمیشود. مثلاً: شخصی برای مشاوره پیش من آمد و از مشکلات جنسی فرزندش برای من گفت، پس از چند جلسه من فهمیدم ریشه این مسائل اخلاقی و جنسی فرزندشان ماحصل روابط آزادانه بین محرم و نامحرم در این خانواده است.
اینکه پسر بالغ نوجوان با دختر خاله بالغ خودش راحت باشد، دستاوردهای سو تربیتی را در پی دارد که هیچگونه نمیتوان حل کرد. بنابراین ما برای حل پله اول تربیت فرزند و تربیت مبتنی بر اصول دینی نباید به جای خاصی برویم یا کار خاصی انجام دهیم. فقط لازم است تا برگردیم و به عنوان والدین رفتارهای خودمان را مرور کنیم. ببینیم چقدر بر اساس شرع و دین و تربیت دینی است. اگر کمی اصلاح رفتار انجام دهیم قطعاً ثمرهاش را در تربیت بچهها و فرزندان خودمان شاهدخواهیم بود.
کد خبر 5908936منبع: مهر
کلیدواژه: تعلیم و تربیت اسلامی امام خمینی سبک زندگی سبک زندگی اسلامی سبک زندگی ایرانی اسلامی تعلیم و تربیت خانواده دین اسلام اخلاق رژیم صهیونیستی رژیم کودک کش صهیونیستی بیمارستان المعمدانی فلسطین اسرائیل قرآن کریم معرفی کتاب سازمان اوقاف سازمان اوقاف و امورخیریه بیمارستان المعمدانی غزه بیمارستان غزه طوفان الاقصی حجت الاسلام محمد قمی جبهه مقاومت تربیت فرزند تربیت فرزند تربیت فرزندان داشته باشیم نماز خواندن زمینه ها ما وقتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۳۴۰۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!
عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیدهای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگانگیر حس همدلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست؟
ما - والدین که فرزندانمان را مال خود و نه از خود میدانیم - با این فرشتگان معصوم کاری میکنیم که بیشباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و همدلی با گروگانگیران که برخی از مدارس ابتداییاند.
این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی میسپارند که با جان و جسم کودکانشان چون یک گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت همکاری را نشان میدهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع میشوند.
قبلاً مطلبی با عنوان " آموزش فرزند یا فرزند کشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد و مقایسه ای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ الی ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت می پذیرد که به نظر نویسنده فاجعه بار است و در گذر زمان باعث فرسودگی کودکان در بستر آموزش میشود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکرده اش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده بود و کودکی اش به تاراج رفته بود! چند نکته به اختصار در باب این پدیده عرض می کنم:
۱. اگر پدران سنت زده ما خطاب به معلمان می گفتند " گوشت فرزندم مال تو استخوان اش مال من " ؛ این روز ها خیلی از والدین مجوز شدیدتر از این برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!
۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه) و غیره.
اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند! از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!
۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!
۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست!
۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد !
۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!
۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است!
پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش